سه نماد اصلاحات(یکشنبه 87 مهر 14 ساعت 6:57 عصر )
اکنون سه گروهند که میآیند؛ از سه طیف که هر یک روزی از اصلاحطلبان بودهاند. هر یک نمادی دارند در این انتخابات که در پیش است. سه نفر که شاید خود ناخواسته نماد آن سه طیف شدهاند و اگر بپرسیمشان از این نماد شدن، هر سه انکار میکنند. در ایران شاید معمول باشد که فردی نماد جریانی شود که خود چندان قرابتی با آن جریان ندارد. این بهدلیل آن است که صدای هوادارانش معمولا بلندتر از صدای خودش به گوش میرسد. این مسئله البته در مورد روحانیان بیشتر صادق است. نوری، خاتمی و کروبی آن سه نفرند که نماد شدهاند و نشانه تا ببینیم بر سر اصلاحات چه رفت. سه چهره اصلاحات
اصلاحطلبی در ایران با یک چهره آغاز میشود و با سه چهره رادیکالیسم (ساختارشکنی)، اصلاحطلبی و محافظهکاری (تاییدکنندگی) پایان مییابد. این روایتی آشنا در تاریخ معاصر ایران است. محافظهکاران و اپوزیسیون ساختارشکن همچون دو قطب یک آهنربا از دوسو بخشهایی از اصلاحطلبان را به سمت خود جذب میکنند و اینگونه بخشهایی از لایه میانی خاکستری اصلاحطلبان را به لایههای سفید و سیاه تجزیه میکنند. اکنون تکچهره خاتمی سال 76 به سه چهره «نوری، خاتمی و کروبی» در سال 88 تجزیه شده است. شاید نوری و کروبی خود نپذیرند که با ادامه چنین وضعیتی در طی فرآیندی چندساله تبدیل به نمادهایی از ساختارشکنی و محافظهکاری خواهند شد اما بخشی از نیروهای پیرامونیشان به این وضعیت دامن زدهاند. بسیاری از سیاستمداران بودهاند که در تاریخ به چهرهای غیر از آنچه واقعا بودهاند مشهور شدهاند، چراکه گستره رسانهای و تبلیغاتی حامیان تندرویشان بیشتر از خودشان بوده است. برخلاف آنچه برخی طرفداران کاندیداتوری نوری میگویند حمایت از نوری در برابر خاتمی تنها به دلیل مطلوبیت وی به لحاظ کارایی و عملکرد نیست (اگرچه قطعا وی کاندیدای مطلوبی است.) طرح نوری از سوی برخی از گروهها به معنی طرح پروژه «تحولخواهی» و با هدف «ساختارشکنی» صورت گرفته است. همچنین آنها که کروبی را کاندیدای خود میدانند به نوعی «بقا در سیستم و انجام اصلاحات بروکراتیک با چانهزنی از بالا» بسنده کردهاند و این پروژه را بر هرگونه «اصلاحات دموکراتیک و از پایین» ترجیح میدهند. پس بهتر است در اینجا از تقابل استراتژیها سخن بگوییم و نه مطلوبیت و کارایی کاندیداها. اصلاحطلبی حداقل دو ویژگی دارد که مورد توافق همگان است. این دو ویژگی در واقع مرزهای اصلاحطلبی را از یکسو با رادیکالیسم و از سویی دیگر با محافظهکاری مشخص میکند: 1- عمل در چارچوب قانون اساسی و 2- دموکراسیخواهی. رادیکالهای ساختارشکن به قانون اساسی التزام عملی ندارند و محافظهکاران نیز حاضر به پیگیری مطالبان دموکراتیک شهروندان نیستند. با همین دو ویژگی میتوان تحلیل کرد که چرا طیفهایی از اصلاحطلبان راه خود را از خاتمی جدا کرده و به دنبال طرح کاندیداهای دیگری هستند
» انتخابات
»» نظرات دیگران ( نظر)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ